(1383) اى شهان کشتیم ما خصم برون |
|
ماند خصمى زو بتر در اندرون |
(1384) کشتن این کار عقل و هوش نیست |
|
شیر باطن سخرهى خرگوش نیست |
(1385)دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست |
|
کاو به دریاها نگردد کم و کاست |
(1386) هفت دریا را در آشامد هنوز |
|
کم نگردد سوزش آن خلق سوز |
(1387) سنگها و کافران سنگ دل |
|
اندر آیند اندر او زار و خجل |
در عنوان این قسمت به حدیثی اشاره شده است که صورت درست آن این است : « قَدِمتُم مِنَ الجَهادِ الاصغرِ الى الجهادِ الاکبرِ، مُجاهِدَة ِالعبدِ هواهُ»[1]یکی از تکالیف شرعی جهاد با کافران است ودر این حدیث پیامبر اسلام (ص) آن را جهاد اصغر نامیده وجهاد با هوای نفس را بزرگتر ومهم تر از آن شمرده است.
اى شهان : خطاب به مردان راه خدا است
خصم برون: دشمنان هر کس از نوع انسان .
خصم درون : نفس و شهوت و آرزو است.این خصم درون ویژگیش این است که با تدبیر وعقل وهوش نمی توان کشت واین شیر باطن« نفس» مانند آن شیر قصهْ ما نیست که خرگوشی فریبش داد وبه چاهش انداخت.
نفس: مبدا و سرچشمهى صفات رذیلهْ انسان را، نفس مىگویند، ابن عربى آن را به صفات معلول بشرى تعریف مىکند و معنى «معلول» بنظر او هر امرى است که حق تعالى در آن امر مشهود بنده نباشد پس مىتوان گفت هر صفت یا عملى که با غفلت از خدا عارض شود یا صورت گیرد، نفس است.[2]
دوزخ : نزد مولانا صورت نفس و تجسم احوال و اخلاق اوست
آتش دوزخ : نمودار قهر خداى تعالى است ،پس، مانند آتش حسى نیست که آب جویها و دریاها آن را خاموش تواند کرد، کشتن این آتش تنها بوسیلهى نور و لطف خدا میسر تواند شد، چنان که مىفرماید[3]:
خشم تو تخم سعیر دوزخست هین بکش این دوزخت را کین فخست
کشتن این نار نبود جز بنور نورک أطفأ نارنا نحن الشکور
هفت دریا: دریاى اخضر، دریاى عمان، دریاى قلزم، دریاى بربر، دریاى اقیانوس (اقیانوس اطلس)، دریاى قسطنطنیه (بحر الروم)، دریاى اسود. ظاهرا هفت درین مورد مفید کثرت است و عدد خاص هفت مراد نیست.
سنگها وکافران: اشاره است به مضمون آیهى شریفه: فَاتَّقُوا اَلنَّارَ اَلَّتِی وَقُودُهَا اَلنَّاسُ وَ اَلْحِجارَةُ[4].
( 1383) اى اشخاص مقتدر جنگ جو ما خصم بیرونى را کشته مغلوب کردیم ولى یک دشمن اندرونى باقى مانده که بمراتب از دشمن بیرونى بدتر است.( 1384) کشتن این دشمن کار عقل و هوش و تدبیر ما نیست شیر باطنى ما سخره خرگوش نخواهد شد. ( 1385) آن دشمن نفس ما است که چون اژدها است که اگر دریا باو داده شود حرصش کم نخواهد شد. ( 1386) هفت دریا را مىآشامد و سوزش عطشش زایل نمىشود. ( 1387) کفار سنگ دل بلکه سنگها از عمل او غرق خجلت مىشوند.
مولانا می گوید: مجاهدهى با نفس، سخت و دشوار است براى آن که در حقیقت کوششى است بر خلاف میل و شهوت که از زندگى بشر جدا نیست و یا ظهور وجود و یا رکنى از ارکان اصلى حیات و زندگانى بشر است . بگفتهى وى نفس را نیروى عقل و هوش مسخر نتوان کرد، شاید از آن رو که عقل و هوش هنگام غلبهى هوى و آرزو، روى در حجاب مىکند و از کار فرو مىایستد و چون مستى شهوت نیرو گرفت مانند حالت سکر و بىخودى که از خوردن شراب دست مىدهد، عقل آدمى از تصرف باز مىماند و قواى بدن از اطاعت خرد و هوش سر مىپیچد و چه بسا که درین حالت عقل و هوش بدنبال هواهاى نفسانى مىروند و آن را توجیه مىکنند و بر صحت و فایدهى آن دلیل مىتراشند و راه و نقشههاى دقیق براى وصول بدان نشان مىدهند و طرح مىکنند پس عقل و هوش عادى نمىتواند نفس را در زیر بار اطاعت کشد مگر عنایت الهى مددکار شود و انسان به پشتیبانى آن عنایت و رهبرى ولى کامل بتزکیه و تهذیب نفس توفیق یابد.
(1388) هم نگردد ساکن از چندین غذا |
|
تا ز حق آید مر او را این ندا |
(1389) سیر گشتى سیر گوید نى هنوز |
|
اینت آتش، اینت تابش، اینت سوز |
(1390) عالمى را لقمه کرد و در کشید |
|
معدهاش نعره زنان هَلْ مِنْ مَزِیدٍ |
اینت: مخفف این تو را است،برای بیان تعجب است.
اینت آتش اینت تابش اینت سوز: یعنی چه آتشی! چه تابشی! چه سوزشی!
هَلْ مِنْ مَزِیدٍ: آیا بازهم هست، اشاره دارد به آیهْ شریفه:« یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ اِمْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ» [5].
( 1388) او از خوردن هیچ غذائى سیر نمىشود تا اینکه از طرف خداوند باو ندا مىرسد.( 1389) که آیا سیر شدى؟ با این آتش و این تابش و سوز.( 1390) عالمى را لقمه کرده و فرو برده باز معدهاش هل من مزید مىگوید.
[1] - احادیث مثنوى، ص 14.
[2] - احیاء العلوم، ج 3، ص 3، فتوحات مکیه، ج 2، ص 749.
[3] - مثنوى، د 3، ب 3480، 3481
[4] - البقرة، آیهى 24
[5] - ق، آیهى 30
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |